یک راهب جوان در یک ماموریت مذهبی به یک هتل در آمستردام میرود. هنگام ورود در حالی که فرم پر میکرد و کلید را دریافت میکرد، از دختر کلاه به سری که پشت پیشخوان بود خواست که سینی شام را برایش به اتاق بیاورد.

یک ساعت بعد مهماندار با سینی شام به اتاق راهب میرود. راهب از او میخواد که همراه او سر میز شام بنشیند. در حین غذا راهب کم کم به سمت دخترک نزدیک میشود. اما دخترک به او یادآوری میکند که او یک مرد مقدس است!

راهب جواب میدهد: اشکال نداره! توی انجیل نوشته شده.

دختر تعجب میکند و دیگر مقاومتی نمیکند. شب پر از حرارت و هیجان میگذرد و نزدیکی های صبح که دختر در آغوش راهب بیدار میشود، از او میپرسد:

- راستی کجای انجیل این کارهایی که کردی رو نوشته؟

راهب دست دراز میکند و از کمد کنار تخت انجیل کوچکی را برمیدارد و به دختر نشان میدهد. پشت جلد با مداد نوشته شده بود: دختر کلاه به سر خیلی باحاله! حتماً.........

 

                                                                      دین توماس

 به نقل از وبلاگ خازیل

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد